حكمت 262











حکمت 262



[صفحه 49]

در ايام عمر فرزند خطاب که کار دين فتاد از رونق و تاب هدايا گشت بهر کعبه بسيار حلي و جامه و در زر و دينار گروهي راه کجراهي گرفتند به نزديک عمر رفتند و گفتند که اين خانه حريم کردگار است ورا با اين همه زيور چکار است اگر آن زيب و زر آري فراچنگ سپاه دين چو شد با کفر در جنگ کني مصرف فزائيشان به نيرو سپه سازي قوي کاري است نيکو عمر بر اين سخن گرديد تسليم به صرف هديه‏ها بگرفت تصميم برون تا خواست مال از کعبه آورد در آن با خسرو دين مشورت کرد علي فرمود هنگامي که يزدان به پيغمبر فرود آورد قرآن بدي اموال با حکم شريعت ميان مسلمين بر چار قسمت يکي مالي که ذات پاک داور به وارث داشت از مردم مقرر دوم مالي که دون کشتن و جنگ ز دشمن افتد اندر صلح در چنگ که آن هم شد بنابر مستحقين شود اعطار ز روي شرع و آئين سوم خمسي که در قرآن معين شد و بايد بذي القرباش دادن چهارم مال کز روي تحقق مقرر گشت آن هم بد تصدق هم آن هنگام خانه محترم بود فراوان هديه از بهر حرم بود خدا خود بد بر آن اموال دانا پيمبر بد به تقسيمش توانا به فقر مسلمين خود معترف بود و حال اين زبذلش منصرف بود خلاف کار و رفتار پيمبر عمر کاري نبايد از تو زد سر چو

پاس مال کعبه مصطفي داشت تو را بايد به کعبه مال بگذاشت چو شه برداشت از اين راز سرپوش عمر چون گوهر آن را کرد در گوش بر آن شيرين سخن از جان رضا داد برآورد از درون از شوق فرياد که گر تو در ميان ما نبودي به کارم من به رسوائي فزودي نبد گر فکر نوراني و پاکت عمر بد غرق درياي هلاکت دل از اين گفته پر نور و ضيا کرد هدايا را به حال خود رها کرد


صفحه 49.