خطبه 056-به ياران خود
[صفحه 7] الا زودا که بعد از من نمايان شود مردي وسيعالحق و بطنان درون او بسان گاو پروار بود بر هر علوفه کان و انبار خورد از خوردنيها هر چه يابد نيابد هر چه، روي از آن نتابد چو آن گاو شکمپرداز خيره شماها را مسلط گشت و چيره تواند گر کسي که از تنش پوست کشد کاري بسي خوبست و نيکو است ولي مقتول او هرگز نگردد اساس دين ببايد درنوردد کند او امر کاندر صبح و در شام مرا گوئيد سب و شتم و دشنام ز من يکباره بيزاري بجوئيد به منبر لعن بسيارم بگوئيد اگر چه ناسزا بر من سزا نيست ز لعن دشمنان باکي مرا نيست مرا سب باعث جاه و مقام است شما را هم نجات از انتقام است ولي هر کس ز من گرديد بيزار شود بيزار از او يزدان قهار نبايد کس ز من جويد تبرا که ذات من ز کفر آمد مبرا بدور دين مرا زائيده مادر مکيدم شير ز انگشت پيمبر قماط من بريدند اندر اسلام هميشه بودهام بيزار ز اصنام به احمد بودهام در جنگ ياور به هجرت همسر و يار و برادر ز اقران من به ايمان برده سبقت کشيدم بيشتر رنج طريقت هميشه ياور دين بودهام من ره توحيد را پيمودهام من ز چون من کس هر آنکس جست دوري بود ناز جحيم او را ضروري
صفحه 7.