خطبه 055-در وصف اصحاب رسول











خطبه 055-در وصف اصحاب رسول



[صفحه 278]

براي ياري از دين اسلام بسي کرديم ما مستحکم اقدام بسان شير در نزد پيمبر به گرگاني شده همبرز و همسر همه اقوام و خويشان ترک گفتيم به راه دين شبي راحت نخفتيم برادرها پدر اعمام و فرزند که همچون جان شيرين‏اند و دلبند تمامي را به شدت سر بريديم جگرهاشان به تيغ کين دريديم نشد از جنگشان در قلبمان بيم زيادت بلکه شد ايمان و تسليم به دشت کينه بهتر پي فشرديم گرو از خصم هر کس بود برديم شکيبائي ما بر سوزش درد به سرها شور ايمان بيشتر کرد فزون مي‏گشت هر دم سعي و کوشش فتادي در بدنها خون به جوشش برون شد گر يکي از صف دشمن ز ما يک تن بر او بگشود مکمن به هم اين هر دو همچون ضيغم نر فتاده هر دو فکر بردن سر گهي اين پهلوي آن را دراندي گهي آن دست و بازو زين پراندي سنان نيزه گه در چشم آن خورد گهي سوفار پيکان تاب اين برد که آن برخاستي اين يک فتادي گهي آن بستي و اين يک گشادي گهي آن از سر زين سرنگون شد گه اين پامال از سم هيون شد گهي آن بسته پيچان کمندي گهي اين خسته بران پرندي گهي در دست ما بد خصم مغلوب گهي در چنگ دشمن فتح مطلوب گهي زانان اسير و برده برديم اسير و برده گاهي مي‏سپرديم چو حق آن راستي در کار و کردار ز ما

ها ديد کرد آن دشمنان خوار به ماها فتح و نصرت کرد نازل نبي خويش را فرمود خوشدل اساس کفر را پي ريخت از هم پس اسلام و دين را کرد محکم چو آن بختي مستي کو بتابيد دو دست دشمن و آسوده خوابيد چنين دين ريشه را اندر زمين بند نمود و ريشه کفار را کند جهان را سطوتش زير و زبر کرد دل خيل سلاطين پرشرر کرد به حق سوگند اگر ياري ماها بدي مانند ياري شماها به کار جنگ مي‏کرديم سستي به گفتن چون شماها نادرستي عمود دين نمي‏کردي کمر راست ز سرسبزي خويش اين سرو مي‏کاست به جاي شير کز اين ناقه دوشيد کنون بايد که خون دوشيد و نوشيد وليک از کوشش و از جوشش ما شد آن خون همچنان شير گوارا شما کامروز سست استيد اينسان بدين خواهيد شد فردا پشيمان چو دشمن مال و هم ناموس بربود پشيماني ندارد بعد از آن سود


صفحه 278.