حكمت 228











حکمت 228



[صفحه 12]

به خلقت خوک حيواني است ناپاک نجس چون سگ به شرع و عقل و ادراک خوراک لحمش از آن نيست مطلوب که افزايد به خون پاک ميکروب ز گوشتش هر که سود و بهره گيرد رگ غيرت بشريانش بميرد دگر هر کس گرفتار جزام است خوره را در تنش جا و مقام است ز شير آنسان که انسان در فرار است گريز از مرد مجذومش به کار است کنون بنگر که شه گوهر چه سفته سخن در خواري گيتي چه گفته جهان فرمود چون ستخوان خوکست که آن بي گوشت و بي مغز و پوک است خوره دار ار ورا شد در مکيدن تو را دل زو چسان خواهد رميدن به چشم من جهان اين گونه خوار است بدينسان اين بنا ناپايدار است کنون اي که به گيتي پاي بندي اگر هشيار مردي ارجمندي به گوش دل مثال از شاه بشنو ز دنيا جانب عقبا روان شو


صفحه 12.