خطبه 052-در نكوهش دنيا











خطبه 052-در نکوهش دنيا



[صفحه 269]

شده است اين خطبه را گر چه به پيشين به تقريب معاني شرح و تدوين روايت شد ولي چون طرز ديگر از اين رو مي‏شود اکنون مکرر گر اين قند مکرر گشت تکرار لطيف است و بود شيرين‏تر اين بار الا دنيا چو برق و باد بگذشت سرآمد عمر و مدت منقضي گشت همه تا دور دنيا زنده باشيد به دشت بندگي تا زنده باشيد به نعمتهاي حق نبود برابر و ز آن صدها هزاران است کمتر عطاهاي خداوندي عظيم است ز ادراکش محاسب دل دو نيم است شما را رهنما آمد ز احسان به سوي نور دين و علم و عرفان زبانست از سپاسش زار و عاجز نيارد شکر نعمتهاش هرگز

[صفحه 272]

ز بعد حج به روز عيد قربان هر آنکس خواست قربان کرد حيوان ز عيب و نقص مي‏بايد مبرا بباشد ور نه ذبحش هست بيجا نبايد گوش آن ببريده باشد نه نابينائيش در ديده باشد نباشد پاي و شاخ وي شکسته نه از اعضاش عضوي زخم و خسته به سر درگاه رفتن درنيايد و گر آيد که ذبح آن را نشايد چو سالم باشد او از اين همه عيب بود قربانيش بي شک بي ريب رضي فرموده اينجا لفظ منسک مراد شاه مذبح هست بي‏شک به نام معبد ار چه گشته مضبوط به قربانگه وليک اينجا است مربوط


صفحه 269، 272.