حکمت 200
[صفحه 226] اگر اکنون جهان بر ما به تنگ است شتاب ملک را گاه درنگ است کمي در چرخ چون خورشيد گردد فلک طومار خود چندي نوردد زماني ميشود بر ما پديدار که بخت اقبال دارد بعد ادبار گر اين اشتر کنون پرتاب و توش است لگد زن توسني سخت و چموش است شود روزي که با پستان پرشير شود زين کوه سوي ما سرازير چو آن نافه که بچه پروراند بکام ما ز شيرش ميچکاند خدا اين در بروي ما گشاده بقرآن وعده را اين گونه داده که قومي در زمينها ناتوانند به آل مصطفي از شيعياناند چو سوهان جسمشان گر چرخ سايد وليک آن دور چندان مينپايد که ما منت بسرشان ميگذاريم ز ورطه رنجشان در عيش داريم زنند از پيشوائي بر سر افسر جهان را ارث بر آنان مقرر شود چون مهدي موعود ظاهر بدو گردد مدار ملک دائر زمان ناتوانيها سر آيد نهال عيش شيعه پر بر آيد بر افتد از جهان گلبانگ ناقوس فلک بر نام شيعه ميزند کوس بيارامد کنار شير آهو بخسبد زير بال باز تيهو سر آيد دور اين کفر و جهالت شود اجرا قوانين عدالت
صفحه 226.