حكمت 191











حکمت 191



[صفحه 218]

يکي مردي جنايتکار يک روز بشد در نزد آن مهر دل افروز بگردش چند تن ز اشخاص عامي هياهو کرده بر پاي ازدحامي چو بر رخسارشان شه ديده بگشود ز کار زشتشان با خشم فرمود که آن روها که مقرون شد بخواري عيان‏اندي بگاه زشتکاري ز دهر آن چهره‏ها رو خوش نبينند که بدها جاي نيکي مي‏گزينند بمرکزهاي نيکيها نهان‏اند ز زشتي نزد زشتيها عيان‏اند چو اينها را درون پرعيب و آک است بجانهاشان عذاب دردناک است


صفحه 218.