حكمت 187











حکمت 187



[صفحه 215]

بگيتي هر چه از مالت شد از دست که آن با آزمايش بود پيوست ندادستي بدان آن مال از کف براه امتحان گرديده مصرف طلا در راه دانش کرده‏اي خرج گهر در حقه دل کرده‏اي درج بزودي آن زرت گردد فراموش ز پندت در غلطان مانده در گوش ولي يک نکته مي‏گويم در اينجا است تذکر دادنش نيک است و زيبا است بشر تا در جهان بازارگان است بهر روزيش نوعي از زيان است حواسش را بکاري کرد اگر جمع شدش سود و زيان روشن چنان شمع هنوز از اين زيان سودي نپرداخت که بيني جاي ديگر مايه را باخت بقرآن سوره والعصر برخوان بشو آگاه از نسيان انسان اگر خسران در دين يا که دنيا است بشر همواره در اين راه پويا است ولي معناي حرف شاه اين است بهر سوراخ ماري در کمين است بسوراخي اگر ماري زدت نيش از آن سوراخ دستت دار در پيش گذر ديگر بدان سو مي‏نياري بافعي زر و زهرش واگذاري


صفحه 215.