خطبه 049-صفات خداوندي











خطبه 049-صفات خداوندي



[صفحه 262]

سپاس و شکر باشد خاص يزدان که دانا هست بر اسرار پنهان زر از ظاهر و باطن خبر دار هويدا و نهان را پرده بردار همه هستي به ذات وي دليل‏اند همه مرآت آن روي جميل‏اند ورا با چشم سر ديدن محال است که خيره چشم سر در آن جمال است به حدي ذات پاکش نيست محدود نمي‏باشد به کم و کيف معدود به چشم سر اگر نبود پديدار نشايد بودنش را کرد انکار توان ديدن ورا با ديده دل شناسائي ذاتش ليک مشکل به دشت معرفت هر کس فرس تاخت ورا انسان که مي‏بايست نشناخت از اين ره بد رسيدي شاه لولاک نداي ما عرفناکش بر افلاک علو رتبه او از همه پيش گداي درگهش سلطان و درويش به نزديکي چو او کس نيست نزديک به دوري دورتر ز اشياء همه ليک بما بس دور از فرط علو است علو و دوريش عين دنو است خود اين مطلب بسي دارد غرابت که نزديک است نز راه قرابت بود رويش ز چشم عقل مستور به چشم دل هم او نزديک و هم دور وليکن با همه اينها که گفتم برايت گوهر توحيد سفتم جمال و حسن آن مهر دلارا بود در آفرينش آشکارا خود آن واجب ز ممکن نيست محجوب چنين نقشي شگرف از اوست مطلوب پس او باشد خدائي که گواهي دهد بر ذات پاکش مرغ و ماهي به جحدش گر چه منکرتر زبان است سوي او مرغ جانش

پرزنان است گروهي کرده تشبيهش به مردم شده از جاده انسانيت گم خدا را کرده با مخلوق مقرون تعالي شانه عما يقولون


صفحه 262.