حکمت 166
[صفحه 199] اگر گيتيت کاري پيش آورد که فکرت در هم مغشوش از آن کرد به چشمت بود کاري سخت و دشوار و ز آن سختي دل و جانت در آزار سزد آن ترس و بيم از دل گذاري به همت روي در انجامش آري در آن از روي عزم آري چو اقدام شود طي ترس و کار آيد به انجام همان امري که ميبودت چنان کوه و ز آنت در درون انبوه و اندوه به آساني و نيکوئي سر آيد و ز آن خار پريشاني بر آيد شنيدستم نخستين بار فرهاد نظر بر بيستونش چونکه افتاد ز دل فرياد جانگاهي برآورد که انگيزم چسان زين کوه من گرد ز سر اين فکر با تندي بدر کرد به انديشه سوي تيشه نظر کرد بفر عزم و عشق آنکه تراشيد ز هم آن کوه را چون گرد پاشيد
صفحه 199.