خطبه 045-گذرگاه دنيا











خطبه 045-گذرگاه دنيا



[صفحه 254]

سپاس بيعدد خاص خدائي است که هيچ از رحمتش مايوس کس نيست به خلقش نعمت او هست کامل بشر را لطف او همواره شامل کسي ز آمرزشش نوميد نبود پشيمان از عباداتش نگردد هر آنکس رخ بسائيدش به درگاه سر فخرش گذشت از چرخ و از ماه به پيشش هر کسي از عجز ناليد به فرق عرش نعل پاي ماليد دريغ از رحمتش هرگز نفرمود ره کم نعمتي هرگز نپيمود زوال از نعمت او دور باشد ز يادش دل چو بحر نور باشد به پيش چشم حس گيتي است گلشن ولي در پيش چشم عقل گلخن فنا و نيستي در وي نوشته است گل او با زوال و غم سرشته است به ظاهر طعم آن شيرين و خرم به باطن خشگ و با تلخي همدم به سوي طالبش باشد شتابان به زرد و سرخ خود گيرد دل از آن چو نيکو ريشه در قلبش دواند عنان ناگه ز دستش بگسلاند نمايد عاشق بيچاره زار به حسرانها و خيبتها گرفتار بسان غنچه خونين دل باغ گذارد دردش چون لاله صد داغ مدار کار گيتي چون چنين است کني گر دل تو از آن بهتر اين است از آن توشه گرفتن نيک شايد ولي دل بستن اندر آن نبايد به جز قوت کفاف از آن نجوئيد به جز در راه حاجتها نپوئيد رسد هر چه بدان باشيد شادان نبايد شد به فکر بيشتر زان حلال مال دنيا را حساب است حرامش توامان با صد

عقاب است همان بهتر که حرص از کف گذاريد به گلزار قناعت روي آريد


صفحه 254.