حكمت 123











حکمت 123



[صفحه 153]

ز سرماها نخستين خويشتن را نگهداريد جان و جسم و تن را طبيعت باد بهمن چون وزاند درختان را به آتش مي‏کشاند چنانکه آن نسيم سرد در باغ کند اشجار باغ و راغ را داغ به دخترهاي بستان در ستيزد ز پيکرشان هر آن حله بريزد شماها را چنين دارد در آذر کند رنجورتان اجسام و پيکر بدل صحت کند بر دردمندي قرين شادي به اندوه و نژندي وليکن چون بهار آيد پديدار شود گلشن ز صورت پرده بردار کند اشجار آبستن همان باد شود سرسبز بيدش همچو شمشاد در اول هم در آخر با گلستان چنين کرد و کند با جان انسان بنابراين بحفظ جان بکوشيد ز سردي زمستان تن بپوشيد چو سرما رفت و برف دشت شد آب شکست اسفند از وي رونق و تاب نسيم فروردين شد در وزيدن رها سازيد پيشش پيکر و تن که تا تن تان بگيرد توش و نيرو شويد از ضعف و از سستي به يکسو


صفحه 153.