حكمت 112











حکمت 112



[صفحه 139]

بسا کس که خدا بر وي کرم کرد فزون درباره‏اش لطف و نعم کرد وليک او شکر آن احسان نه بنمود بکفر و کين و سکر و مستي افزود چو اشخاصي گنه را تخم کشتند براه کفر و زشتي پاي هشتند همه مغمور درياي تباهي همه مخمور صهباي مناهي خدا کردارهاي زشتشان ديد بر آنان پرده از رحمت ندريد ولي آنان نکرده ترک عادت ز حق کردند سوئاستفادت بسا ديدم که از يک حرف نيکو بمغروري بسا اشخاص را رو بلي آن کس که ناقص هست و کم ظرف کند گم خويش را در پيش يک حرف مکن در پيش روي از کس ستايش که آرد اين ستايش سخت کاهش ز راه پيشرفتش داشته باز کني با کندي او را يار و انباز هر آن کس را خدا مهلت گذارد بتندي در عقوباتش ندارد بداند حق بدو در امتحان است که بيند کار و کردارش چسان است ز نعمتها گر او شکرانه بنمود خدا در لطف بر وي خواهد افزود بعصيان گر که با يزدان ستيزد خدا هم آبرويش سخت ريزد


صفحه 139.