حكمت 091











حکمت 091



[صفحه 112]

در اين نيکي نمي‏باشد پديدار که باشد مال و فرزند تو بسيار وليکن خير و نيکي اندر آنست که علمت بيش و بر از ديگران است خوشا حالت بدانش گر تو را رو است ز حلمت چهره اقبال نيکو است بطاعات خدا زيبد بنازي بمردم هان بمالت دل نبازي چو کردارت به نيکوئي گرايد ز تو غير از سپاس از حق نشايد تشکر بايدت کرد از خداوند که جانت در تباهي در نيفکند و گر کارت کشد بر سوء و زشتي سوي نرمي بکش خويش از درشتي زداي از قلب زنگ عيب و آهو باستغفار سوي حق بکن رو چو آمرزش از آندرگاه خواهي شوي محبوب درگاه الهي بگيتي نيکوئيها بي‏کم و کاست ز خوشبختي فقط ميدان دو کس راست يکي آنکس که جانش پرگناه است ولي سوي خودش از توبه راه است ز خواب غفلتش گرديده بيدار ز ديده ريخته درهاي شهوار دوم آنکو ز علم و عقل و فرهنگ به نيکيها است ز خشش پيش آهنگ عمل گر کم اگر مقرون بتقوا است همان بسيار نزد حقتعالي است هر آن کاري که ايزد مي‏پذيرد کمي را آن عمل کي راه گيرد به بسياري بنزد حق قبول است بکم بسيار اجرتها وصول است


صفحه 112.