حكمت 090











حکمت 090



[صفحه 109]

اگر از فتنه باشد شخص ترسان ز رنج و زحمت و تابش گريزان گريز از آن بکلي چون نشايد پناه بر خدا از آن نبايد نبايد خواهد از پروردگارش که اندر فتنه ننمايد دچارش چرا زيرا که فردي از بشر نيست که بند فتنه و در چنگ شر نيست اگر دارا خلايق ور فقيراند بدست فتنه پابست و اسيرند ولي هر کس که خواهد رستن از بند پناه اينسان ببايد بر خداوند برد کز فتنه‏هاي جان شکارش بدارد دور دست کردگارش بدان فتنه نگردد بند و مفتون که گمره گردد و از دين به بيرون چرا زيرا که احمد در ثمين سفت ز قول حق بقرآن اينچنين گفت که بهر امتحان از مال و فرزند بشر را حق به بند فتنه افکند يکي را داد فرزندان بسيار وليکن کردش از اموال نادار يکي را داد مال و گوهر و گنج ز بي‏فرزنديش افکند در رنج يکي را بهر يک دختر بحسرت پي رزق پسرها آن بعسرت بيک تن داده گاهي چند دختر بيک تن ده پسر بلکه فزونتر و حال آنکه بد روشن برايش بشر را حال بهر آزمايش نمود اينسان که تا بيند کدامين بقسمتهاي او دارند تمکين چه کس گردن بحکم وي نهاده چه کس از حکم وي آن سو فتاده چه کس خوشنود شد زين آزمايش که از اين آزمايش در ستايش کدامين تن سزاوار ثواب است کدامين در خور زجر و

عقاب است بدخترها چه کس خصم است و دشمن چه کسر را از پسرها دل چو گلشن چه کس دارائيش نيک است و مطلوب چه کس را حال بيماري است مغضوب همه اين زشت و زيباها بداند بهر کس هر چه را شايد رساند فقير نيک شاکر را دهد اجر غني زشت کافر را کند زجر پناه بر خدا پس جا ندارد گريز از فتنه‏ها معني ندارد رضي گويد بقانون فصاحت بود اين بهترين تفسير آيت


صفحه 109.