حكمت 083











حکمت 083



[صفحه 103]

هر آن مرديکه پير و سالخورده است به سخت و سست گيتي تن سپرده است ز خامي پخته گشت است و مجرب تدابيرش نکو رايش مهذب بهر بندش که خصم خيره بسته چو تار عنکبوتانش گسسته بنزد من بود رايش نکوتر ز جلدي جوانان دلاور جوان خردسالي گر شجاع است بچشم دشمن از تيغش شعاع است اگر شمشير بران را کشاند تني چند از يلان در خود کشاند وليکن راي پير سالخورده زده لشگر گر و يک لحظه برده حکيم قم نظامي خوش گهر سفت بشيرين خسرو اين شيرين سخن گفت بشمشيري ز يک تاده توان کشت برايي لشگري را بشکني پشت


صفحه 103.