حكمت 081











حکمت 081



[صفحه 101]

هر آن قومي شريف و مرد و رادند پي نيل شرافت در جهاداند ز بار جور و کين گرديده تن زن بخواري و ستم ننهاده گردن تن خود گر بخاک و خون کشانند ز ظلم و جور تن بيرون کشانند بحبس و زجر و زندان گر نشستند همه زنجير خواري را گسستند زده در دامن آزادگي چنگ ز خون دل نموده چهره گلرنگ بجنگيدند با بيداد گستاخ بنا کردند داد عدل را کاخ در اين ره جان شيرين در سپردند فقط نام نکو از دهر بردند چنين اشخاص احرارند و ابرار بود بر جايشان در دور آثار همي تا مهر انور نور بخشد بچرخ آثار آنان مي‏درخشد هر آن ملت کز آنان يادگارند قرين مجد و عز و افتخارند شرف را چونکه آنان بوده باني کنند اينان بعزت زندگاني


صفحه 101.