حكمت 068











حکمت 068



[صفحه 78]

هر آن کس را که دانائي تمام است مر او را نقص و کاهش در کلام است ز دانش مرد چون بادام مبهم دو لب را ميگذارد بر سر هم به نيروي خرد و ز پارسائي زبانش نيست اندر ژاژ خائي طلا در کوره چون زرگر گدازد چگونه خالصش از غش بسازد چنين مرد خرد در بوته دل سخن را پخته سازد نغز و کامل پس از آن مطلبي را گر ادا کرد جهان از آن چو گلشن با صفا کرد ز روي عقل چون آن گفته برخاست بگيتي قرنها آن پاي برجا است دري بر رويت از دانش گشودم بديگر جاي شرح آن نمودم


صفحه 78.