حكمت 066











حکمت 066



[صفحه 76]

بکينت گر فلک بنمود آهنگ زمان گر روزگاري شد بتو تنگ ز دولت بسته شد درها برويت نشد در چنگ صيد آرزويت ز عهد ملک و دولت ياد ناور ز دوران گذشته پاک بگذر که گر آن دور را آري فرا ياد رود بر آسمانت داد و فرياد فرود آيد بقلبت بار اندوه فشارد غم گلويت را بانبوه براي آنچه بيرون شد ز دستت مبادا غم نمايد پاي بستت که بر بگذشته گر خواهي خوري غم غمي هر دم شود بهرت فراهم شود لبريز زهرغصه جامت جهان از تو بدارد تلخکامت ز عصر عيش فکرت را رها کن کنون را چاره دردت را دوا کن


صفحه 76.