حکمت 058
[صفحه 70] زنان چون کژدمان جان شکاراند وليکن نوش اندر نيش دارند چو زن با مرد اندر مهر و قهر است گهي چون شهد گاهي همچو زهر است چو کژدم گر زند از قهر نشتر کند در کام گاه از مهر شکر هر آن خانه که در آن زن نباشد اگر گلشن بجز گلخن نباشد عروسي هر کسي کابين نبسته در شادي بروي خويش بسته از اين خوشتر چو اندر اين گذرگاه که انسان شب شود هم بستر ماه اگر زيبا زني شد در کنارت خوشا بر روز و هم بر روزگارت ز ديدارش روان را بهرهور کن ز گفتارش دهان را پرشکر کن بهر جايش که ميخواهي بزن دست ز هر جامش که ميخواهي بشو مست دو زلفش را کمند گردنت کن ببر او را چنان پيراهنت کن هر آن کو دختري ننموده تزويج از او دين نبي نگرفته ترويج نگاري چون به پيشت در خرام است بدان کاهوي اقبالت بدام است
صفحه 70.