حكمت 055











حکمت 055



[صفحه 68]

ز شهوت گر که مردم در وبال‏اند از آن شد که همه جوياي مال‏اند بشر را مال و زر در تيه سختي کشاينده از اوج نيکبختي براي خاطر دينار و درهم بگيتي قتل و غارت شد فراهم به زر روزيکه نقش و سکه‏ها خورد ز دل شيطان غريو از شادي آورد بگفتا از بشر خواهم بدان راه زد بيرون ز دينشان برد گمراه چه شر و فتنه‏ها در دار دنيا براي مال و زر آمد هويدا چه شاهاني پسرها کور کردند ز قعر قصرشان در گور کردند چه اشخاصي که بهر بردن زر بخواري سر بريدند از برادر هر آن کس مال را در گرد کردن شود يزدان بدو خصم است و دشمن چو حق واجب حق را نپرداخت بفردايش خدا در دوزخ انداخت و گر که حق واجب را ادا کرد خداي خويش را از خود رضا کرد اگر زير زمين صد گنج دارد بمحشر دل بدور از رنج دارد ز بخل و حرص و طول آرزوها است که اغلب خلق را بر مال روها است هر آن دارا که زرها گرد کرده بغير از يک کفن با خود چه برده بجز آنکو بمالش گشته وارث جفاها ز آن بدين گرديده حادث طعام چرب آن از مال اين خورد بيک لقمه از اين يادي نياورد سپرده زير دست و پاي مالش کشد شب تنگ اندر بر عيالش ز وصل دلبرش اين شاد خوار است وليکن او دچار مور و مار است


صفحه 68.