حكمت 049











حکمت 049



[صفحه 59]

بکيفر هر که را دستي توانست گذشتن از گنه ز و نيک زيباست عقوبت را هر آنکس هست قادر از او بايد که گردد عفو صادر خداوندا چو از قدر خدائي نباشد قدرتت را انتهائي بديوار تو ما ناچيز گرديم که از بيم گناهان دل بدرديم ز بيم تو جگرها پر ز خون است که آيا حال ما در حشر چون است بدوزخ در براي کار زشتيم و يا با عفو تو اندر بهشتيم ز تو داريم چشم کردگاري بکن با ما بمهر و لطف کاري سزاواريم ما گر که بکيفر بکن عفو و ز کيفرهات بگذر اگر ما را از عفوت واگذاري بخشم از عدل در دوزخ آري کشيم از پرده دل سخت فرياد علي را گفته مي‏آريم در ياد که تو گفتي که قادر هست دادار بعفو از هر کس او باشد سزاوار شفاعت کن کنون مرد است و قولش رهان ما را ز نار و بيم و هولش علي از حکم تو اي شاه والا شفاعت را زند پس دست بالا ز دست مصطفي سرخط ستاند همه ما را ز دوزخ مي‏رهاند


صفحه 59.