حكمت 046











حکمت 046



[صفحه 58]

جوانمرد ار گهي گرديد بي‏چيز ز باس و سطوتش بايست پرهيز که او از مال گر دستش تهي شد به بخشش آن زمان از فرهي شد بود همت بلند از آن جوانمرد ز بيزري نشيند بر دلش گرد هر آن مالي که در چشمش درخشد ز چشم سير بر اشخاص بخشد ز باد تند چون خرمن بپاشد چنينش دست در ايثار باشد گه سيري وليک از آن لئيمي که دارد بخل بايد داشت بيمي چو باشد نانجيب و فطرتش پست فراوان مالش افتد هر چه در دست شود ديوانه مانند سگ هار درد مردم چنانکه گرگ پروار به چنگش هر چه از دينار و درهم فتد همچون جهنم باشدش کم دهان چون دره باز از آن عنيد است همي در نعره هل من مزيد است


صفحه 58.