حكمت 006











حکمت 006



[صفحه 13]

هر آنکس خود پسند و خويش بين است بر او بسيار بغض و خشم و کين است چو او در خشم و کبر و خودپرستي است بچشم خلق در خواري و پستي است سراپايش بود غرق رذايل دهد ترجيح آنها بر فضايل فروشد بر به مردم ناز و نخوت بدو مردم همه در خشم و نفرت ز ياريش نه تنها تن زنانند که بر جانش تمام از دشمنانند دلا اين برد را از جسم برکن بخود منما خدا و خلق دشمن تکبر خلق خلاق کريم است نه اندر خلق شيطان رجيم است به پيکر اين لباس ار کس به تلبيس بپوشد باشد از ياران ابليس تو از اين خوي ابليسي حذر کن بسوي خوي قدوسي گذر کن هر آن دردي که روي آرد بر انسان تصدق هست بر آن درد درمان به مال و جان شد ار کس در خسارت کند جبرانش اين نيکو تجارت لب سائل به يک درهم کس ار دوخت دو صد دينار زر در گنج اندوخت هر آن کس در تصدق هست عاجل کند روزي خويش از عرش نازل ز خود خشنود بنموده خدا را بگرداند ز جان و تن بلا را بدنيا از بديها مانده محفوظ وز اين سودا بعقبا هست محفوظ همه کردار خلق ار زشت و زيبا است بمحشر پيش چشمانش هويدا است هر آن کاري که از انسان زند سر اگر آن کار خير است و اگر شر بدنيا نيست بر اشخاص معلوم که بايد باشد آن اسرار مکتوم امور دهر

چون بايد منظم بباشد راز ما ها هست مبهم حساب خلق چون بر کردگار است همو بر راز ماها پرده‏دار است چو اين پرده ز پيش ديده برخاست قيامت را خدا بر پاي آراست به هر کاري بدنيا هر که بشتافت بعقبا عين کار خويش را يافت تقي آنجا بود در مهر و رحمت شقي آنجا بود در رنج و زحمت چو زشتان کار زشت خويش ظاهر در آن آيينه مي‏بينند و حاضر بخود گويند بين ما و کردار چو خوش بود ار فواصل بود بسيار و ليکن بسته ديگر راه چاره است بجان عاصي از دوزخ شراره است


صفحه 13.