نامه 074-پيمان ميان ربيعه و يمن











نامه 074-پيمان ميان ربيعه و يمن



[صفحه 254]

چنين گويد هشام ابن سائب که در دانش و رارائي است صائب ربيعه با يمن را شاه همدست نمود اينگونه پيمانشان بهم بست بدين پيمان که سدي استوار است ربيعه با يمن خوش پايدار است بشهر از اين دو هر کس که مکين است و يا مرديکه او صحرانشين است وفا دارند بر اين عهد و پيمان همه پير و به يزدان‏اند و قرآن روان جمله براه دين باري باحکام کتاب اندي بياري بقرآن هر که مومن ميپذيراند به سختيها مرا او را دستگيراند پي تعليم حکم حق بهائي نميگيرند و از آنشان جدائي اگر کس خواست قرآن کرد تحريف زنا خورسنديش بدهند تخويف وگر کس خواست آنرا واگذارد خلاف حکم حق را پي فشارد بکين اين چنين کس جمله آهنگ کنندي بر ميان بند کمر تنگ تمامي دوست و همدست با هم ز گيتي خصم دين را ساخته و کم در اين رهشان نه باکي از نکوهش نکوهشگر دلش ز آنان پر آتش کس از رفتارشان گر بر سر خشم شد آنان را بخواري ديد از چشم به تهمت بستشان از بهر اسلام ز کينشان ناسزاها داد و دشنام شوند اين دسته با آن دسته هم پشت به چشم دشمن خود کرده انگشت اگر که حاضر است و اهل دانش و گر که غائب است و دون بينش اگر دانا از آنان يا که نادان بدون حلم يا با حلم ز ايقان بدين پيمان

تمامي پايداراند بياري کردن از هم برقراراند از اين بند آنکه از آنان کشد دست بخواهد هر کسي اين عهد بشکست بفرداي قيامت ذات داور از او خواهد کشيدن سخت کيفر چرا زيرا که اين عهد خدائي است خدا فرد از آن در بازپرسي است شکستن عهد حق را مي‏نشايد زدن محکم به بندش دست يابد


صفحه 254.