خطبه 030-درباره قتل عثمان











خطبه 030-درباره قتل عثمان



[صفحه 201]

به امر من اگر شد کشته عثمان مرا اکنون نبودي باک از آن ز خيل قاتلينش مي‏شمردم خود و زحمت ز تهمتها نبردم و گر در ترک قتلش کردم اصرار بر او مي‏گشتم از جان ناصر و يار به امر و نهي من اين قتل واقع نگرديد و من از خويشتم مدافع وليکن آنکه او را کرده ياري ز قاتل نيست به در رتبه باري هر آنسک نيز او را خوار و مخذول نموده تا بدانسان گشت مقتول ندارد حق که گاه فکرت و ظن بگويد بوده يارش بهتر از من وليکن امر او من بهرتان جمع نمايم روشن و واضح چنان شمع خلافت خاص خود پنداشت عثمان به رخش خود سري مي‏داد جولان به راي خويش هر امري که مي‏خواست بدون شور مي‏افزود و مي‏کاست رضاي خلق را ناظر نمي‏بود بر احکام خدا حاضر نمي‏بود عزيزان را به کنج خانه بنشاند ذليلان را به سوي خويشتن خواند فتور افکند اندر کار اسلام به دورانش نبود از دين به جز نام شما از ظلم و جورش گشته بيتاب بناي عمر او داديد بر آب جزع کرديد و صبر از دست داديد ز بي‏حلمي کمين بر وي گشاديد چو خوش بود ار که در اين قتل باري نمي‏گرديد قدري پافشاري بدين تعجيل عثمان را نکشتيد به زحمتهاي من باعث نگشتيد ولي يزدان براي شخص خودسر نموده حکم نيکوئي مقرر براي قاتل

و مقتول حکمي است که جاري کردنش در حشر حتمي است دهد کيفر خداي حي اعلم به هر نيک و بدي از بيش و از کم


صفحه 201.