نامه 015-راز و نياز با خدا











نامه 015-راز و نياز با خدا



[صفحه 59]

خدايا فتنه‏ها آمد پديدار به ما شد دشمنت در کار پيکار براي رفع غوغاهاي هايل به تو دلهاي ماها گشت مايل بسويت گشت گردنها کشيده به مهر و لطفت آمد باز ديده براه تو همه پاها بفرسود بدنها لاغر آمد جنگشان سود نهاني کينه‏ها گرديد پيدا تمام آن دشمنيها شد هويدا ز سينه ديگ رشگ آمد بجوشش درونها جمله از خصمي پرآتش خداوندا نه احمد در ميان است نه از آسودگي راهي عيان است ز هر سو دشمن دين گشته بسيار جدايي بين اين امت پديدار ز بس از اين امور آشفته حاليم سزد کز دل بدرگاه تو ناليم که تا آري بسامان کار ما را کني روشن شبان تار ما را از اين شوريده و ضعيمان رهاني حقيقت را ميانمان گستراني که در گستردن آن حق ز هر کس تو را دانيم ماها برتر و بس


صفحه 59.