نامه 004-به يكي از فرماندهانش











نامه 004-به يکي از فرماندهانش



[صفحه 16]

امير ملک دين در جنگ سرهنگ چنين بنوشت در جنگي بسرهنگ که اي برجيش من سرهنگ و سردار چو کردي دشمن سرسخت ديدار به پيش از آنکه شمشير چو آتش کشي تيغ زبان از کام برکش وفا و مهر کن خاطرنشانش ز جنگ و کين بسوي صلح خوانش اگر ديدي که فرمان تو بردند ز دل زنگ ستمکاري ستردند بدانکه اين همان امريست که ما ورا باشيم خواهان و پذيرا بود منظور از اين لشگر کشيدن که فرمان مرا بنهند گردن وگر ديدي ز صلح و نرمي و مهر بتابيدند سوي جنگ و کين چهر


صفحه 16.