خطبه 230-در سفارش به تقوا











خطبه 230-در سفارش به تقوا



[صفحه 103]

سفارش مي‏نمايم من شما را که پرهيزيد و ترسيد آن خدا را چو نعمت داده و فرموده بخشش فراوانش کنيد از جان ستايش شما را ساخت اسپر بر بلاها بدانها امتحان کرد او شماها بسا نعمت که او مخصوصتان خواست اساس رحمتش افکند و آراست هويدا از شما شد رستگاري گناهان را نموده پافشاري ز زشتي تافته روي از نکوئي شده مرکز به وي در بازجوئي و حال اين شما را داده مهلت برخ بگشادتان درگاه توبت مگر زين کفر و شرک و سکر و مستي به پيش روي از او گيريد دستي گه عصيان از او باشيد خائف به گرد کعبه دين جمله طائف هلا بايد بياد مرگ بودن به گوش دل ندايش را شنودن اجل چون از شماها نيست غافل به غفلت چون شما هستيد مايل ز چنگ مرگ چون مهلت نداريد چرا از مرگ مهلت چشم داريد چو عزرائيلتان خواهد بسر تاخت چرا بايد ز سر فکرش بدر ساخت به گوش دل گر اين گوهر شدي بند شماها را بدي کافي همين پند که سوي مردگان با بصيرت نظر آريد و پس گيريد عبرت چسان بينيدشان در هم فشردند چسان از قصرشان در قبر بردند به گورستانشان خواهي نخواهي فرود آورده با ضعف و تباهي بدنهاشان تمامي خاک پوساند بر آب آن گردهاشان باد افشاند جهانشان برد طوري نام از ياد اثرشان از ميان

آنسان برافتاد چنان در آخرت منزل نمودند که گويي در جهان اصلا نبودند بقصر خويش اگر مي‏آرميدند ز گور و قبر ور که مي‏رميدند کنون جمله بدان جاي رميدن شوند از جايگاه آرميدن ببريدند از آرامگه دل به وحشتناک گوري کرده منزل به دنيا که بدان دل بسته بودند به عقبي که از آن وارسته بودند بغفلت آن يکي را برده بر سر بدين يک گشته وارد دل پرآذر نه بتوانند زشتيها زدودن ز خويش و ني به نيکيها فزودن ز تنشان جامه شوکت جهان کند به قصر از اوج عزتشان درافکند اجل رخسارشان بر خاک بنهاد شرائينشان به تيغ مرگ بگشاد زمين از خونشان سيراب گرديد زمان طومارشان در هم نورديد الا يزدان بيامرزد شما را کنيد از سر برون باد هوا را جهاني را که اينش داب و دبدن از آن بايد به تندي دل بريدن بود نزديک و بس فرداي امروز به سرعت مي‏رود ساعات در روز جهان است از جهان روز و مه سال گذر چون برق دارد ماضي و حال قرين با پيري ايام شباب است گذار عمر تند و باشتاب است پس آن بهتر هم‏اکنون پيش تازيد به ذيل نيکوئيها چنگ يازيد به جان طاعات يزدان درپذيريد ز نعمتهاي کامل بهره گيريد که تا آن خانه که هستيد مامور به تعميرش شود آباد و معمور


صفحه 103.