خطبه 226-غسل و كفن كردن رسول خدا











خطبه 226-غسل و کفن کردن رسول خدا



[صفحه 58]

چو پيغمبر از اين منزلگه پست ببزم قرب حق با دوست پيوست ز جسم همچو جان جان را رهايند سوي جانان کميت جان جهانيد اميرالمومنين هنگام شستن بدينسان شد بدو در راز گفتن که بادا اي رسول حي ذوالمن فدايت هم پدر هم مادر من همانا تا جهان را ترک گفتي خطيره قدس را منزل گرفتي به مرگت گشت گم چيزي ز مردم که در مرگ بجز تو آن نشد گم چو روي از ما نهفتي ناگهاني بما شد بسته باب آسماني دگر روح‏الامين با روح و رحمت نخواهد در زمين شد سوي امت بروزان و شبان اخبارافلاک پس از تو منقطع گرديد از خاک توئي در ماسوي فرد يگانه خداوندت گزيده از ميانه به جسم آفرينش پاک جاني همان مقصد ز امر کن فکاني جدا تا گشته از جسم کونين جهان شد اين چنين پرشيون و شين چنان مرگت ز گيتي دل خراشيد بدانسان چشم دنيا اشگ پاشيد که اندر جنب و آن اندوه انبوه مصائب کاه شد گر بود چون کوه غمت از بس که مشکل بود بر دل نمود آسان بدل هر رنج و مشکل خردها در عزايت ماند مدهوش ز خاطرها عزاها شد فراموش نبودي گر که دستور تو در کار که ما گيريم در غم صبر را يار ز بي‏تابي به محنت رخ بتابيم به درگاه شکيبائي شتابيم گريبانها به مرگت مي‏درانديم هر آن اشگي ز ديده ميفشاند

يم وگر شد ديده خشگ از فرط زاري بجاي اشگ خون کرديم جاري کنون هنگام رنج ما دراز است به دل سوز غمت اندر گداز است فراق و هجر تو دردي سترک است که کوچک پيش آن رنج بزرگ است ببايد زندگي را راه گيريم به موقع مرگ را ما هم پذيريم فداي تو ز امت باب و مادر بنزد حقمان در خاطر آور چو فردا ما ز عصيان برفروزد که در نيران گنهکاران بسوزد تو در آن دم شفيع عاصيان شو (بانصاري) پناه و پشتبان شو


صفحه 58.