خطبه 020-در منع از غفلت











خطبه 020-در منع از غفلت



[صفحه 149]

در اين خطبه است روي شاه خوبان به سوي زمره‏اي از اهل عصيان که مي‏خواهد کند آن خيل گمراه به سختيهاي بعد از مرگ آگاه کساني کز سر گيتي گذشتند به ملک آخرت ره درنوشتند گذشته از زن و فرزند و از مال ز خوب و بد سزا ديدند ز اعمال به چشم دل چه سختيها که ديدند به گوش جان چه افغانها شنيدند هر آن تخمي که اينجا کشته بودند در آنجا حاصل آن را درودند هر آن زخم از زبانشان بود ناسور هر آن دل کز درونشان بود رنجور شد آن افعي زبانشان را بزد نيش شد اين کژدم ز زهرش قلبشان ريش به جاي شکر اگر کردند کفران سزا ديدند از آن کفران به نيران عقاب و کيفر خود را کشيدند طعام غصه داري را چشيدند شما گر ديدنيهاشان ببينيد ره اندوه و ماتم برگزينيد به حال خويش چون ابر بهاران ز چرخ چشم گرديد اشگباران ز لطف خود خداتان کرده اعطا دو چشم تيزبين دو گوش شنوا دو چشمان تا ببيند ديدنيها دو گوشان بشنود بشنيدنيها شما حال رفيقان را بديديد فغان دوستان را هم شنيديد چرا زانان ديگر عبرت نگيريد به پيش از مرگ در باطن نميريد بدل بر راه الحاد و غوايت نسازيد از چه ارشاد و هدايت بسان ناصحي مشفق شب و روز بدادم پندتان با قلب پرسوز نشان دادم ره عبرت گر

فتن همان پند و نصايح را شنفتن به زحمتها و رنج و درد و محنت نمودم بر شما اتمام حجت ز بعد مصطفي فرمان و يرليغ ز حق کردم ادا از بهر تبليغ کنون در اختيار فتنه و شر بود هر کس به کار خود مخير نماياندم شما را راه از چاه گزيند زين دو ره هر کس به دلخواه ملک فرمان حق از چرخ هفتم نيارد از پي ارشاد مردم


صفحه 149.