خطبه 204-آفريدگار بي همتا











خطبه 204-آفريدگار بي‏همتا



[صفحه 192]

خدائي در خور شکر و سپاس است که ذاتش برتر از وهم و قياس است فرون ذکر جميلش باشد از حد به خلق خويشتن مانند نبود زبان از وصف وصف وي زبونست که از توصيف اوصافش فزونست عيان باشد رخش در آفرينش بود در پيش چشم عقل و بينش ز قدرت چونکه تشکيل جهان داد به مردم از جهان خود را نشان داد ز بس شخصش عزيز و ارجمند است نهان از چشم افکار بلند است به رويش ديده انديشه باز است در اين ره لنگ پاي ممکنات است بدون اينکه علمي را فرا ياد ز کس گيرد به هر علميست استاد ندارد دانشش نقص و زيادت ز غير خود نبرده است استفادت تمامي خلق را از جزو و از کل پديد آورده بي‏فکر و تامل نگيرد گرد تاريکي ميانش که گيرد نور ظلمت را عنانش نجويد روشني از روشنائي نباشد نور را از وي جدائي به درگاهش نه شب را روي بار است نه روزي را به کوي وي گذار است به پيشش مهر و ماه و چرخ گردان بسان گو که خورده زخم چوگان به چشم سر نکرده خلق ادراک رخش از ديده ظاهر بود پاک ز ديگر خلق آگاهي نيندوخت ز علم خود همه اخبار آموخت به نزد ذات خلاق مهيمن دو گيتي را بود اخبار روشن

[صفحه 193]

در رحمت خدا بر خلق بگشاد محمد را بسوي ما فرستاد به دستش از حقيقت داد پرچم بخيل انبياء کردش مقدم نظام کار گيتي بود مختل ديانت در کناري بود و مهمل بدو پرکنده‏گيها يافت سامان به گمراهي حقيقت جست رجحان تمامي ناروائيها به پيرا است جهان را همچو صحن باغ آراست درخت شرک را از ريشه برکند گل توحيد زد چون غنچه لبخند به بالا دستها او چيره آمد چراغ کفر از روي تيره آمد ز زشت و ناروائيها دکان بست سر انگشتش ز سختي قفل بشکست بدان اندازه در اين راه کوشيد که گمراهي و زشتي روي پوشيد ز چپ و ز راست باطل چهره بنهفت بجاي خويش حق آسوده شد خفت جهان ز انوار دين و علم و قرآن مصفا شد بسان صحن بستان


صفحه 192، 193.