خطبه 194-پرداختن به آخرت











خطبه 194-پرداختن به آخرت



[صفحه 150]

هلا کيستي نباشد جاي ماندن ببايد دل ز دست آن رهاندن ز پا بند جهان را باز ميکن چو طوطي زين قفس پرواز ميکن چو ميخي تخته‏بند خاک تا چند ز پيکر بايدت اين خرقه را کند برون شو از غم اين خشت و اين گل ز خشت و گل تو را آخر چه حاصل بکن منزل در آن بستان سرائي که باشد بهر ماندن نيک جائي به راه آخرت همواره ميرو از اين زندان بقصر جاودان شو چنانکه اين جهان سست است و خوار است وراي آن جهاني پايدار است ببايد خوشه زين مزرع گرفتن به صحن آن چمن آسوده خفتن به کردار نکو مرد گران‏سنک پي آسودگي آسان زند چنگ شما پيچيده در صد پرده هستيد که در آن پرده‏ها پرورده هستيد ز پشت پرده‏ها راز شما را ببيند ذات يزدان آشکارا گناه و معصيتتان بي کم و کاست عيان در نزد آن مهر دلاراست به پيکر جامه عصيان مبريد به نزد حق به تن پرده مدريد به پيش از آنکه بيرون زين مکان تن شود دل را از آن بايست کندن اگر چه در جهانتان آوريدند براي آخرتتان آفريدند چو مردان پا بکش از کوخ دنيا چو عنقا کن مکان در کاخ عقبا ز دنيا چون يکي ردي بميرد گريبانش پلنگ مرگ گيرد بگويند اهل دنيا کو چه بگذاشت ز هم پرسان ملايک کو چه برداشت از او وارث بفکر زر و مال است

ملک ناظر کز اعمالش چه حال است به گور از او مقدم برگ عيش است گروگان يا به نار و باس و طيش است بيامرزد الا يزدان پدرتان بياد آريد فردا و شررتان ز مال و ثروت و زر آنچه داريد نزيبد بهر بعد از خود گذاريد به دست خويشتن دارائي خويش کنيد انفاق و بفرستيد از پيش نپنداريد کاندر آن زيانست که نفع و سود سرشاري در آنست خدا از اين عمل خشنود گردد به جانتان نور نار و دود گردد


صفحه 150.