خطبه 166-در ابتداي حكومتش











خطبه 166-در ابتداي حکومتش



[صفحه 158]

فرستاده خداوند تبارک کتابي همچنان قرآن مبارک هويدا اندر ان هر نيک و زشت است بيان حال دوزخ يا بهشت است سوي خوبي براي رستگاري شويد و از بديها برکناري بلي هر کس ز زشتي بر کنار است براه خير و خوبي رهسپار است مهمتر چيز در دين واجبات است پي اسلام از آن با ثبات است بجاي آريد آنها تا شما را کشندي جانب فردوس اعلا هر آن کس در جهاد و در نماز است در جنت بروي او فراز است زکات و خمس گر کس داد از زر شد او آمر به نيکيها ز منکر چنين کس را بفردا حال نيکو است مکانش در قصور باغ مينو است خدا هر چيز را که غير معلوم بود خوانده حرام و زشت و مذموم هر آن چيزي است غير ناقص و پاک حلال است و بدون عيب و بي‏آک خوش آن کو کز حرام حق بجان رست فرا سوي حلال آسان بزد دست هر آن کس را مسلمان خواند قرآن فرونش حرمت است و شوکت و شان ز هر دين چونکه اسلام است بهتر مسلمان نيز برتر هست و مهتر حقوق مسلمين ز اخلاص و توحيد بجايش محکم و محفوظ گرديد ز اسلام آن کسي کو بهره دارد ببايد محترم حقشان شمارد مسلمان گر کسي را کرد آزار از آن مسلم بود اسلام بيزار مسلمان حقيقي هست آن مرد که دست و هم زبان در بند آورد ز مال مردمان دستش شکسته است زب

ان از غيبت و بهتان ببسته است مگر آنکه بدون طعنه و دق فتد آن دو بکار اندر ره حق ستمکش را دهد گاهي خلاصي ستمگر را کند وقتي قصاصي چرا؟ زيرا که آزار مسلمان روا نبود مگر بر طبق قرآن الا اي مردمان از خاص و از عام بود چون مرگتان آغاز و انجام چو ره سوي شما ناچار يابد خوش آنکه زودتر سويش شتابد به پيش رو گروه رفتگانند شما را از پس سرشان برانند گذشته کاروان زين کوچگاه است برهتان چشم هر يکشان به راه است که خلق اول و آخر تمامت شود يکباره وارد در قيامت بترسيد از خداي فرد قهار مسازيدش بلاد و بندگان خوار که مسئوليد از امصار و بلدان بمحشر هم ز حال چارپايان دهي را گر کسي ويران نموده به اهلش باب جور و کين گشوده قناتش را به باغ خويش برده دهاقين را چمن پژمرده کرده براي آنکه گردد ملکش آباد ز زارع داده دست رنج بر باد و گر کس را طمع بسته به خانه به مجلس داده جايش ز آشيانه نموده بهر وي پرونده‏سازي گرفته ملک او با حقه‏بازي و گر کس از بلاد غير اسلام توانسته است پا بيرون نهد گام در دين را به روي خويش بسته بميل دل به کفرستان نشسته در بيرون شدن بر روي او باز بدو او بوده با کفار دمساز و گر کس برخلاف حکم و قانون کشاند چارپائي زار در خ

ون تمامي ثبت اينها در کتاب است بجان مرتکب از حق عذاب است خدا را بندگان با عشق فرمان بريد و هيچ ننمائيد عصيان بهر جا خير و نيکوئي ببينيد براي خويش آن را برگزينند بديها را و گر کرديد ديدار گريزيد و از آن باشيد بيزار که نيکوئي به انسان مي‏دهد سود بديها ليک سازد ديده پردود


صفحه 158.