خطبه 015-در برگرداندن بيت المال











خطبه 015-در برگرداندن بيت‏المال



[صفحه 123]

چو عثمان مسلمين را گشت والي ز ايمان شد دلش يکباره خالي به بيت‏المال بر زد دست بخشش وليک از بخششش دلها به رنجش به مال مسلمين چنگال بگشاد بخورد قوم و خويشاوند خود داد بشد ذيحق ز حق خويش محروم ز ظلمش بينوايان زار و مغموم بداد او بر زنان و بر کنيزان ز ديه و باغ و بستانها هزاران ز مال حق بسي او کرد اسراف ضعيفان را برون ز اندازه اجحاف لذا سوگند خورد آن شاه اعظم که گر بخشيده عثمام بيابم اگر زنها بدانها بسته کابين کنيزاني از آن کرده است تثمين ز زنها مهر و کابين مي‏ستانم به اول صاحبانش مي‏رسانم بسي تنگي است اندر جور و مستي گشايشها است در عدل و درستي هر آنکس عدل بر وي تنگ گيرد ستم آرد به تنگش تا بميرد ز داد آنکس که دارد داد و بيداد ستم بيخش براندازد ز بنياد جهان باشد بدان دار مکافات به سويت بازگردد جمله آفات به گيتي گر کسي با کس ستم کرد ستم گرد از تبار وي برآورد يکي سيلي به روي ديگري آخت دگر کس زير پاي پيلش انداخت ز شاخ اين يکي آن کند سيبي بسوزانيد باغش را لهيبي


صفحه 123.