خطبه 158-خوشرفتاري خود با مردم











خطبه 158-خوشرفتاري خود با مردم



[صفحه 81]

شما را من نکو همسايه بودم اگر چه برتر اندر پايه بودم ز پشت سر ز جان و دل نگهبان بدم کردم در آن کوشش فراوان همه اطرافتان کاويده‏ام من ز زشت نيکتان پائيده‏ام من نگرديد از براي آنکه گمراه نشان دادم شماها را ره از چاه ز گردن بند خواريتان گشودم ستم را حلقه با سوهان بسودم کمي نيکي به من اظهار گرديد به شکر از خود مرا وادار کرديد زبانم از شما گر در سپاس است سپاس من ز نيکييتان قياس است دگر از بهر آن باشد که اغماض کنم از زشت کاريتان و اعراض نباشد از بديتان دل به رنجش شوم در راه مهر و لطف و بخشش منم استم بر شما چون مير و سالار به شکر عفو مي‏باشم سزوار


صفحه 81.