خطبه 014-در نكوهش مردم بصره











خطبه 014-در نکوهش مردم بصره



[صفحه 121]

زمين شهرتان نزديک دريا است ز پستي دور از گردون اعلا است خردهاتان کم و کوچک عقول است و ز افعال شما جانها ملول است قرين حلم شما باشد با سفاهت عجين افکار با حمق و بلاهت زن ناقص شما را زير فرمان کشيد و پيروي کرديد از آن هزار اشتر برد يک بچه در دشت به صحراها و خارستان و گل گشت به کهسار و بيابانشان دواند به هر مرتع که خود خواهد چراند به يک اشتر شماها صد هزاران نموديد اقتدا از قلب و از جان شما را آن شتر سوي جهنم کشيد و يک نفرتان هم نزد دم به بد جائي شماها را کشانيد به بد مرتع شماها را چرانيد کمانداران که دنبال شکارند شکاري چون شما کي دست آرند هر آنکس فتنه‏اي در زير سر داشت سوي شهر شماها راه برداشت کمان فتنه را نيکو بزه کرد شماها را دچار صد بزه کرد چو آن گرگي که يورش بر غنم داد ز يک حمله شما را جمله رم داد چو طلحه آن کمان پرداز چالاک که تير من چو صيدش کرد در خاک و يا همچون زبير آن ببر غژمان که در نيران کنون باشد به جولان شما را کرده آلت بر مقاصد به پا کردند صد گونه مفاسد نصيب خود ز دست من چشيدند نهال خويش را خود ميوه چيدند


صفحه 121.