خطبه 142-درباره نيكي به نااهل











خطبه 142-درباره نيکي به نااهل



[صفحه 206]

هر آن مردي که احسان نابجا کرد به غير مستحق مالي عطا کرد عطايش چون به دستور خدا نيست برايش بهره‏اي در آن عطا نيست عطا چون کرده او در حق اشرار ثنا گويندش آن اشرار بسيار از او جهال و نادانان ستايش نمايند و برند او را نيايش بود در کيسه اين تا که درهم نسازند از خوش‏آمد گوئيش کم ولي چون شد تهي دستش ز دينار کند تغيير و گردد زشت گفتار ستايشها و تعريف از نکوئيش مبدل مي‏شود بر کينه‏جوئيش چنين شخصي نه تنها دستش احسان نکرده بل به نعمت کرده کفران بحق و ذات يزدان او بخيل است وليک اين ره سخاوت را دليل است که آنکس را که حق فرموده دارا ز مال و ثروتش کرده توانا بمال خود به خويشاوند پيوند کند ارحام نيز از خويش خرسند بکار خير خيزد بي‏تواني کند از دوستانش ميهماني دهد از بند اسيران را رهائي فزايد در درونها روشنائي کمک دادن بهر نادان مقروض بذمه خود شمارد دين مفروض خدا بخشيده چون او را زر و گنج رهاند بندگانش او ز هر رنج بپردازد حقوق او در نوائب شکيبد همچو کوه اندر مصائب چو اين افعال را او حرز جان کرد خدا از اجر جانش شادمان کرد شود فائز چو اندر اين خصائل کند درک بزرگي و فضائل سمر گردد به گيتي در شرافت به عقبي

فارع از هر رنج و آفت در اينجا پيش مردم او مکرم در آنجا نزد حق خوشحال و خرم


صفحه 206.