خطبه 126-درباره تقسيم بيتالمال
[صفحه 135] گروهي از سر پرخاش و تندي بدان مهر سپهر سربلندي بگفتند از چه رو بين رعيت کني اموال قسمت بالسويت چرا بر زيردستان و فقيران عطا بدهي به مقدار اميران خلافست اين ره و رسم طريقت که در اسلام آن داراي سبقت به آن مردي که اندر دين مسابق نبوده در عطا باشد مطابق ز شه درخواست بنمودند ترجيح چنين شه گفت پاسخ داد توضيح کنيدم امر چون شخص ستمکار که جويم نصرت و ياري ز آزار روا دارم ستم بر زيردستم که خود از جانب او والي استم قسم بر حق که مادامي که شب و روز شود با ماه و خورشيد دلفروز درخشان تا ستاره آسمان است به سوي کوکبي ديگر روان است زنيدم جملگي گر طعن و تعريض نکردم ذرهاي مايل به تبعيض دو صد دل گر شد از دستم به رنجش نيفزايم يکي درهم به بخشش کنم تقيسم مانند پيمبر عطا را بر همه مردم برابر اگر اين مال مال شخص من بود به قسمتها بجز يکسان نيفزود کنون که نيست جز مال خداوند مساوي بايد از من بهره يابند به غير راه حق هر مال اصراف شود آن مال تبذير است و اسراف کند اسراف عزيز انسان به دنيا وليکن خوار و رسوايش به عقبي به نزد مردش سازد مکرم کند نزد خدا از رتبهاش کم نکرده هيچ مسرف مال خود را به غير مستحقين صرف بيجا بج ز آنکه زبانهاشان ز نقمت نگهدارد خداي از شکر نعمت به جاي شکر نعمتهاي مسرف همه کفران کنندش خيل مترف خورندش مال و ياري دگر کس کنند اين شد جزاي مترف و بس اگر يک روز نعلينش بلرزد فتد بر سر چو دو پايش بلغزد قضيه سوئي و پيشآمدي بد ز دور چرخ بهرش روي بدهد شود محتاج و جويد استعانت ز ياران و ز رفيقانش اعانت بر اين باشند آنان بدترين يار کنندش سرزنش بيحد و بسيار
صفحه 135.