خطبه 123-در سرزنش اصحاب خود











خطبه 123-در سرزنش اصحاب خود



[صفحه 121]

چنان بينم که گاه جنگ و پيکار که بايد نيک بگرفتن پي کار ز هنگامه همه اندر فراريد بدون ترس و بيم از ننگ و عاريد چو پوست سوسمار اينکه در راه بهم ماليده گردد گاه و بيگاه خشن صوتي شود آن دم هويدا شما چونان عيان سازيد غوغا هياهوئي است اندر جنگ مرغوب کز آن دشمن شود ترسان و مرعوب بسان اژدهاي پر کش و فش که بارد از دهان و چشم آتش بدان آتش فشاندن از سر خشم ز خصم خويش درد زهره با چشم شماها در عوض چون سوسماران صدا داريد بهر بيم ياران بگاه جنگ همچون شير کرار ببايد شد نه چون روباه فرار براي حق نه حقي مي‏ستانيد نه ناحقي سوي حق مي‏کشانيد نمي‏تابيد دستي از ستمگر ستمکش را نه برهانيد از شر ره جنت بود بر رويتان باز خوش آن کس کو بدان ره گردد انباز گران پا را کند در عرصه جنگ سبک سازد به سوي جنگ آهنگ به دشت کينه هر کس نيست سرباز ز راه جنت و حق سر زده باز سيه‏بخت و سرانجامش هلاک است به جان او عذاب دردناک است


صفحه 121.