خطبه 119-بيان فضيلتهاي خود
[صفحه 105] بحق سوگند تبليغ رسالات تمامي وعدهها و کل کلمات ز تفسير و ز تاويلات قرآن هم از منسوخ و هم از ناسخ آن تمامي را پيمبر ياد من داد به رويم بابهاي علم بگشاد در حکمت بود بر قلب ما باز به نزد ما بود هر گوهر راز ز ما راه خداونديست روشن دل رهرو از آن خرم چو گلشن بدانيد اينکه احکام و قوانين هر آنچه از شرايع و آنچه از دين همه يکسان و راهش هست هموار در آن سالک نميگردد گرفتار بدان احکام عمل هر کس که بنمود گرفت آن را ز روي صدق پيمود بحق گرديد ملحق بهرهور شد به دينداري به گيتي مشتهر شد و گر کس کرد از اين ره کناره نديم او ندامت شد هماره [صفحه 105] عمل بايد نمودن آن روز که مردم را دل است آن روز پرسوز ذخيرت بهر آن گردد ذخائر هويدا ميشود در آن سرائر هر آنکس کو ز عقلش بهره و سود نبرد امروز و فردا جان بفرسود نگردد بهرهمند از عقل پنهان که گردد بعدها بهرش نمايان به اهلالبيت بايد روي آرد ره ديگر کسان از کف گذارد به امروز آنکه اين ره داد از دست به فردا خوار و عاجز گردد و پست الا اي مردمان بايست پرهيز از آن آتش که باشد گرميش تيز شرار آن فروزان و شديد است ته آن گود و ژرف است و بعيد است لباسش آهن سرخ است و سوزان شرابش آب زرد است و گدازان طعامش خون و چرک فرج زاني است عذابش جاوداني و نه آني است بدانيد اينکه گر يزدان داور لسان صالحي دارد مقرر براي مرد اندر بين مردم که نامش زان نگردد از ميان گم کنند از بعد چون پندش تفکر به خيرش ياد آرند از تشکر بسي بهتر ز مالي که خورد غير نيارد ياد او با نيکي و خير بميراثش به راحت دست يازد بتحميدي روان شادش نسازد
صفحه 105، 105.