خطبه 101-در زمينه سختيها











خطبه 101-در زمينه سختيها



[صفحه 258]

خلايق را ز کهتر تا به مهتر نمايد جمع يزدان روز محشر قيامت روز دقت در حساب است قرين آن بر ثواب اين بر عقاب است همه مردم قرين با سوء احوال ستاده از براي حرض اعمال تمامي خاضع و نرم و فروتن به حکم حق همه بنهاده گردن چنان اسب از عرق گرديده ملجم بلرزاند زمينشان سخت و محکم نکوتر حال آن موقع کسي هست که يابد جاي پائي چون کف دست که پاي خويش را آنجا گذارد به راحت يک نفس از دل برآرد هر آنکس صاحب کردار نيکو است خوشي و راحتي را رو سوي او است

[صفحه 260]

از اين پس فتنه‏ها چون پاره شب که افتد جان از آن در تاب و در تب پديد آيد کسي آن را جلوگير نيارد کشتنش از حسن تدبير زيانش را نيارد شد نگهدار يکي لشکر دلير و هم علمدار بيايند آن فتن چون اشتر مست زمامش قائدش بگرفته در دست هم او صاحب مهار است و جهاز است مر او را راکبش در تاخت و تاز است پديدآرندگان با حرص و آزار ولي کم‏جرئت اندر کار پيکار بود منظور آنان قتل و کشتن نه غارت کردن و اموال بردن يکي قومي ديگر برپاي خيزند براي حق به اينان درستيزند که نزد جابرين ناچيز و خوارند عزيزان ليک نزد کردگارند به پيش اهل ارض‏اند ار چه مجهول ولي در آسمان معروف و مقبول الا اي بصره بر تو واي و هم ويل چه آيد بر سرت ز آن جيش و آن خيل که از قهر خداوندند آنان نباشدشان غبار سم اسبان شود اهل تو از اين پس گرفتار به مرگ سرخ دون جنگ و پيکار بر ايشان رو کند سيل بلاها دچار آيند بر قحط و غلاها شوندي پست اندر دست طاعون به پيش چشمشان تا راست گردون جهان بر ديده آنان سياه است که حالتشان ز بي‏ناني تباه است


صفحه 258، 260.