آغاز نهضت علمي اسلام











آغاز نهضت علمي اسلام



از اواخر قرن دوم اسلامي که نشانه‏هاي ناتواني و لرزاني حکومت جاهلانه و زورگوي بني اميه آشکار شد، نهضت علمي اسلام خرده خرده پديدار گرديد و دانشگاههاي کوفه و بصره که علي (ع) بنياد نهاده بود از زير يوغ بني اميه به در آمدند و پيشرفت خود را شروع کردند و دانشگاه تازه‏اي هم در مدينه و محيط حجاز به رهبري امام باقر (ع) آغاز به کار کرد و با دانشگاههاي نامبرده پيوست و نهضت علمي اسلام در کنار نهضت سياسي و جهانگير آن به جنبش آمد و درسهايي درباره‏ي پرورش اخلاقي و عرفان و بررسي حقايق هستي و مذهبي به وجود آوردند.

رشته‏ي تصوف و رشته تحقيق در امور هستي و رشته بررسي حقايق مذهبي و اساس اسلامي نمايان گرديد و دسته‏اي به دنبال کشف و شهود و رياضت و تهذيب اخلاق به نام متصوفه پديدار گرديد که برنامه‏ي کار آنها بيشتر از بيانات علي (ع) دريافت شده بود و خطبه‏ي شرح حال متقين و پرهيزکاران که براي همام ايراد کرده و گفتگوي آن حضرت با کميل بن زياد در بيابان کوفه اساس اين برنامه بود و بيانات آن حضرت درباره‏ي معناي ايمان سرمشق آموزنده‏ي آن مي‏نمود و زهد و ترک دنيا و پرورش روح و رياضت در همه گفتار و کردار آن حضرت نمايان است و در برابر آنان دسته‏اي به نام متکلمين پديدار شدند که به دو دسته تقسيم شدند:

1 - معتزله پيروان واصل بن عطا که پرورده‏ي دانشگاه بصره بود و اينان نظر بدبيني درباره علي (ع) را که بافته و ساخته دوران خوارج و بني اميه بود برانداختند و قدر آن حضرت را تا مقام وصايت و جانشيني علمي و معنوي پيغمبر اسلام (ص) شناختند، گرچه از نظر سياسي و حکومت خلفاي ديگر را هم پذيرفتند، و اين نظر درباره‏ي آن حضرت نتيجه‏ي پيشرفت علمي جامعه اسلامي بود؛ زيرا به روز خوارج که در صدر برنامه آنها کفر علي (ع) بود، و تسلط بني اميه بر جامعه اسلامي که يکي از مواد خطبه‏ي نماز جمعه آنها سب و دشنام و بدگويي به آن حضرت بود، چهره‏ي درخشان و معصوم آن حضرت را تيره و ننگين وانمود کرده بود.

بني اميه در دوران تسلط خود تبليغات بسياري در زشت کردن چهره‏ي علي (ع) نموده بودند و بغض ابي تراب را در دل مردم از دوران کودکي پرورده بودند و چهره‏ي واقعي آن

[صفحه 8]

حضرت در زير پرده‏ي ضخيمي بدنما نهفته شده بود. رهبران معتزله که دانشمندان آن عصر اسلام به شمار مي‏رفتند با تحقيق و بررسي خود اين پرده سياه را از چهره علي (ع) بالا زدند و به اولويت و افضليت آن حضرت معتقد شدند و او را وارث علم و مقام معنوي پيغمبر (ص) دانستند و سياست و حکومت را دون مقام آن حضرت شناختند، معتزله مسائل اسلامي را خردمندانه بررسي مي‏کردند و در راه تحقيق و پژوهش علمي قدم بر مي‏داشتند و از اين رو درباره‏ي نمودار کردن چهره‏ي واقعي و مقام علمي و معنوي علي (ع) خدمت بسزايي کردند و در ميان آنها ستايشگراني زبر دست و سخنراناني شيوا پديدار شدند که مدح و منقبت علي (ع) را در شعر و نثر خود منتشر کردند و يک نمونه‏ي درخشان آنها ابن ابي الحديد شارح نهج‏البلاغه است که در آن شرح مفصل خود ستايشگر آن حضرت است و قصيده‏هاي شيوا و نغزي در مدح حضرتش سروده.

معتزله از دانشگاه بصره‏ي علي (ع) برخاستند و از هوش سرشار ايراني ريشه گرفتند و نسيم روح پرور دانش پژوه دانشگاه جنديشاپور که در کنار بصره بود به مغز و انديشه آنها وزيد و آنها را به سوي تحقيق و بررسي مسائل هستي و مشکلات علمي کشانيد و بزودي در محيط اسلامي پروبال گشودند و علم اسلام را رونق دادند و يادگارهاي ارزشمندي در محيط اسلامي پديدار کردند و تا آنجا پيش رفتند که سياست و حکومت اسلامي را زير نفوذ خود آوردند و مأمون عباسي بدانها پيوست و نظرهاي علمي آنها را در حکومت خود به کار بست و دانشگاه بيت‏الحکمه را تأسيس کرد و به سوي خاندان پيغمبر (ص) روي آورد و دست ارادت به امام هشتم (ع) داد و خواست آن حضرت را براريکه‏ي خلافت و حکومت اسلامي بنشاند و حق را به صاحبش برگرداند و در اين پيشرفت علمي اسلام مردان ايران و دانشمندان ايراني نژاد سهم بسزايي داشتند و خاندان نوبخت و آل برمک و آل سهل از آن حمايت کردند و آن را پروردند.

در پرتو اين نهضت علمي بود که دانشگاه مدينه فرصت پيشرفت و رونق به‏دست آورد و به دنبال رهبري امام پنجم محمد باقر (ع) فرزند برومندش امام صادق (ع) زمام آن را به دست گرفت.

2 - متکلمين اماميه بودند که از چشمه سرشار دانشگاه مدينه سيراب مي‏شدند و شاگردان امام باقر و امام صادق رهبران دانشگاه مدينه به شمار مي‏رفتند و دانش پژوهان

[صفحه 9]

ارجمندي در ميان آنها برخاستند؛ چون هشام بن حکم و مؤمن الطاق و هشام بن سالم و اين دسته از متکلمين و پژوهشگران اسلامي در کشف حقايق و بررسي مسائل جهان هستي بيشتر به بيانات امامان و پيشوايان آل عصمت اعتماد مي‏کردند و آنها را چون چراغي فروزان در راه خرد خود فرا مي‏داشتند و حقايق را از زبان موشکاف و از دانش سرشار آنان جستجو مي‏کردند.

ظهور اين دانشگاههاي پژوهشگر و کوشش رجال ايراني که در دستگاه سياست و حکومت اسلامي راه يافته بودند، تمدن اسلام و پرورش علمي قرآن مجيد را شکوفان کرد و قرن سوم اسلامي را قرن طلايي تاريخ اسلام نمودار ساخت. سياست اسلام در سراسر معموره جهان گسترده شد و از چين تا مرزهاي فرانسه را زير پوشش خود گرفت و بحث و بررسي آزاد و خردمندانه در محيط گسترده اسلام رونق گرفت و دانشمندان ملل و پژوهشگران هر نژاد و مذهبي به دانشگاههاي اسلام رو آوردند و با آنها مسائل علمي را مبادله کردند و ندانسته‏هاي خود را از آنها به دست آوردند.

زير بناي پيشرفت و جهانگيري اسلام و رواج و رونق مسلماني و نفوذ حکومتهاي اسلامي تا دورترين سرزمينها از مدينه و بغداد همين نهضت علمي اسلام بود که روز به روز قلمرو حکومت اسلامي را توسعه مي‏داد و ملتها را بدان دل بسته و وابسته مي‏کرد و آن را در هر سوي جهان پايدار و استوار مي‏ساخت و رشته‏هاي گوناگون دانش را پديدار مي‏کرد و مانند جابر بن حيان شاگرد امام صادق (ع) علوم طبيعي را پايه مي‏نهاد و موسي خوارزمي پرده از مسائل رياضي و جبربر مي‏داشت.

اين نهضت پردامنه و وسيع جهان اسلام همه از دانشگاههاي کوفه و بصره سرچشمه مي‏گرفت که علي (ع) آنها را بنياد نهاد و از مدت حکومت کوتاه خود زمينه آشنايي و شناخت مردم آن روز و به ويژه ايرانيان را فراهم نمود و اين زير بناي علمي مردم را به حقيقت جهان پرور اسلام راهنمايي کرد و چهره‏ي زشت حکومت بني اميه را به مردم نمود تا آماده مبارزه دسته جمعي بر ضد آن شدند و کوشيدند تا آن را از بن برانداختند.

و از اينجا راز استقرار علي (ع) در کوفه روشن مي‏شود و کوته نظري برخي نويسنده‏هاي معاصر از مصر و ديگران که انتقال مرکز حکومت اسلامي را از مدينه به کوفه بر آن حضرت خرده گرفتند و انتقاد کردند روشن مي‏گردد و باز روشن مي‏شود که

[صفحه 10]

چرا امام پنجم و ششم در مناقشات و مبارزات ضد حکومت بني اميه وارد نشدند و براي مبارزه با حکومت بني عباس که برشورشيان سخت گرفتند وارد نشدند و همت خود را متوجه استحکام زيربناي اسلام از نظر نشر دانش نمودند. و به تقويت دانشگاه مدينه کوشيدند؛ زيرا سياست حکومت دوران آنها دچار کشمکش دنيا پرستان بود و هنوز مردم، آماده درک حقايق اسلامي و سياست جهان پرور اسلام نشده بودند و ديده شد که شورش ضد اموي زيد بن علي بزودي سرکوب شد و در نطفه خفه شد و شورش حسين هم که بر ضد حکومت بني عباس بود در درّه فخ يک فرسخي مکه به خون کشيده شد و حسين خودش کشته شد و طرفدارانش پراکنده شدند و بسياري از آنها هم کشته شدند و يا در بند کشيده شدند، ولي انديشه آينده سنج علي (ع) در تأسيس دانشگاههاي کوفه و بصره و فکر امام باقر و صادق (ع) در تأسيس دانشگاه مدينه بسيار درست و بجا بود و هر کدام نتيجه بخش شدند و اسلام را پايه و مايه دادند و از تهمت و آلودگي به اينکه منظور اسلام تاج ستاني و باج ستاني است برکنار داشتند و مدرسه مدينه با همه فشاري که از منصور و هارون بدان وارد شد، جامعه‏ي علمي اسلام را که معتزله در رأس آن بودند شکوفان کرد و تا آنجا اثر بخشيد که مأمون بدان پيوست و طوق دوستي امام هشتم را به گردن گرفت.

نتيجه اين بررسي کوتاه و خلاصه اين است که قرن سوم اسلامي قرن شکوفايي علم و دانش اسلام بود و همه‏ي صنايع و فنون را تقويت کرد و اسلام را در جهان آن روز چشمگير و جهان گير ساخت.



صفحه 8، 9، 10.