لغات











لغات‏



الانداد: جمع ند: مثل، مانند. و مقصود از انداد در اينجا، معبودها و پرستيده‏هائي جز خداوند است.

احتالتهم: (احتالت باضافه هم) مانع شد آنها را، فعل ماضي ثلاثي مزيد سوم شخص مفرد مونث، باب افتعال از ريشه حال.

اقتطعتهم: (اقتطعت باضافه هم) بريد آنها را، فعل ماضي ثلاثي مزيد سوم شخص مفرد مونث باب افتعال از ريشه قطع.

واتر: پي در پي فرستاد، فعل ماضي ثلاثي مزيد سوم شخص مفرد مذکر باب مفاعله از ماده وتر.

فتره: ضعف، سستي، انکسار و سکون بعد از حرکت. فتره من الرسل، يعني: فاصله زماني ميان دو بعثت.

خامل: پنهان، آهسته، ضعيف، کم‏بها و بي‏رونق. اسم فاعل از خمول.

مناهله: (مناهل باضافه ه) جمع منهل، اسم مکان از ماده نهل کنار جوي، آبشخور، طرف نهر.

النجر: اصل، ريشه، بن.

استهوتهم: (استهوت باضافه هم): هوائي‏شان کرد، فعل ماضي ثلاثي مزيد سوم شخص مفرد مونث باب استفعال از ريشه هوي.

[صفحه 163]

استزلتهم: (استزلت باضافه هم): لغزانيد آنها را، فعل ماضي ثلاثي مزيد سوم شخص مفرد مونث، باب استفعال از ماده زله.

استخفتهم: (استخفت باضافه هم) سبکسر ساخت، فعل ماضي ثلاثي مزيد سوم شخص مفرد مونث، باب استفعال از ماده خف.

هجعه: خواب شبانه، خواب به طور کلي، غفلت، حماقت.

اعتزام: سرکشي، لجام گسيختگي، مصدر باب افتعال از ريشه عزم.

انتقاض: فروريختن، درهم شکستن، مصدر ثلاثي مزيد باب افتعال از ريشه نقض،

غمره: فرورفتن زير آب، گذشتن آب از سر، پوشيده شدن در زير آب.

يموجون: درهم مي‏شوند و آشفته مي‏گردند، فعل مضارع ثلاثي مجرد سوم شخص جمع مذکر از ريشه موج،

حياري: (جمع حيران) سرگشته و متحير.

تلظ: (تلظي) برافروختگي، مصدر ثلاثي مزيد باب تفعل از ريشه لظي.

تزعزعت: متزلزل گرديد، فعل ماضي رباعي مزيد سوم شخص مفرد مونث باب تفعلل از ماده زعزع.

سواري: (جمع ساريه) عمود، ستون، پايه و اساس.

سهود: بيخوابي.

[صفحه 164]

قادتهم: (قادت باضافه هم) جلو راند آنان را، فعل ماضي ثلاثي مجرد سوم شخص مفرد مونث از قيادت.

انجذم: قطع شد، بريد، فعل ماضي ثلاثي مزيد سوم شخص مفرد مذکر باب انفعال از ماده جذم.

مصدر: اسم مکان از ماده صدور: بيرون آمدن چهار پايان از چشمه، عکس مورد يعني ورودگاه.

الجفوه الجافيه: خشونت بسيار، صفت و موصوف.

استغلقت: سخت باز مي‏شود، فعل ماضي ثلاثي مزيد سوم شخص مفرد مونث باب استفعال از ريشه غلق.

رين: خبث، چرک، آلودگي، زنگ و زنگار.

معصوبه: بسته شده، گروه‏بندي شده، اسم مفعول از عصب.

کاسفه: اسم فاعل از کسوف به معني: گرفتگي، پوشيده شدن نور آفتاب و يا ماه، تغيير و دگرگوني.

اصفرار: زردي، پژمردگي، مصدر ثلاثي مزيد باب افعلال از ماده صفره.

اياس: نوميدي، مصدر ثلاثي مزيد از باب افعال در اصل ايياس. بوده و از ماده ياس.

اغورار: فرورفتن آب در زمين، مصدر ثلاثي مزيد باب افعلال از ماده غور.

درست: کهنه گرديد، فعل ثلاثي مجرد سوم شخص مفرد مذکر از ماده درس.

[صفحه 165]

منار: مشعل، آنجا که به علامت آتش روشن کنند. اسم مکان يا زمان از ريشه نور.

ردي: هلاکت، تباهي، پستي و انحطاط.

منيخون: (جمع منيخ) سکونت کننده، مقيم، اسم فاعل از مصدر اناخه ثلاثي مزيد باب افعال.

خشن: (جمع خشنا) زبر، سفت و سخت.

حيات: جمع حيه: مار.

صم: (جمع صما) ناشنوا، کر.

الجشب: طعام غليظ، ناگوار و بدون خورشت.

متجهمه: برخوردکننده با ترشروئي. اسم فاعل از تجهم، مصدر ثلاثي مزيد باب تفعل از ريشه جهم.

عابسه: اخمو، ترشرو، اسم فاعل از عبس.

ملجم: افسار بر دهان، اسم مفعول از الجام، مصدر ثلاثي مزيد، باب افعال از ريشه لجام.

هفوه: مصدر ثلاثي مجرد: لغزش، سقوط، انحطاط.

غباوه: مصدر ثلاثي مجرد: کم‏هوشي، کودني، ضد زيرکي.

[صفحه 171]


صفحه 163، 164، 165، 171.