چهره کريه زندگي
عرب از آب زلال و تميز و بهداشتي محروم و از خوراکهاي پاکيزه و لذيذ بيبهره بوده است و در يک سخن عرب در پستترين مراحل حيات ميزيسته و آئين درستي براي زندگي و نيز خانه مناسبي براي شب سحر کردن نداشته است. و انتم معشر العرب علي شر دين و في شر دار منيخون بين حجاره خشن و حيات صم تشربون الکدر و تاکلون الجشب...»[1]. [صفحه 155] ترجمه: و شما جمعيت عرب بدترين آئين را داشتيد و در خانه بدي ميزيستيد ميان سنگهاي سخت و در کنار مارهاي ناشنوا، (زهرآگين) آب تيره و کثيف مينوشيديد و غذاي بد و ناگوار ميخورديد. در چنين روزگاري، جهان با چهرهاي عبوس و قيافهاي گرفته براي جهانيان ظاهر ميشود و حاصل زندگي جز فتنه، آشوب، گرفتاري و دربدري، چيزي ديگر نيست. «... فهي متجهمه لاهلها عابسه في وجه طالبها ثمرها الفتنه و طعامها الجيفه».[2]. ترجمه: دنيا همچون خصمي که به قصد هلاک انسان به سوي او يورش ميآورد، براي مردم جهان هجوم برده و بر ايشان چهره ترش کرده بود ميوه و حاصل چنين دنيائي فتنه و آشوب و خوراک آمادهاش، مردار است و بس.
زندگي در عصر فترت و به روزگار دوري مردم از تعاليم پيغمبران الهي (صلوات الله عليهم) يک زندگي پست و پليد ميباشد به ويژه که عرب در شبانگاه جاهليت از نظر معيشت و سکني در شرائط بد و ناگواري ميزيسته است و زندگاني آنان در واقع زندگاني انساني نبوده که همچون حيوانات وحشي و جانوران درنده ميزيستهاند.
صفحه 155.