زنگار گناه
آري مردم در اين شرائط آنچنان به گناه و نافرماني خداوند عادت ميکنند که دلهايشان همچون صندوقچهاي آهنين که بر آن قفلي زده شود و آن قفل به مرور زمان زنگ بخورد و بازنگردد، قفلهاي سنگيني از تباهي و فساد، مجاري دل و فکر و انديشه آنان را ميبندد و تفکر و انديشه آزاد و سالم را از ايشان سلب ميکند. «و استغلقت علي افئدتهم اقفال الرين...»[1]. ترجمه: قفلهاي آلودگي و تباهي بر دلهاي ايشان سنگيني ميکند و باز شدن، دشوار مينمايد.
در دوران فترت و به روزگار فراموشي دين الهي و برنامههاي آسماني، آلودگي و زنگار گناه دلهاي بشر را فراميگيرد و آنان را دچار کوردلي و انحراف و کژانديشي ميکند.