عدم رعايت حدود الهي
در چنين شرائطي است که گمراهي و گمگشتگي عام و فراگيرنده است و ظلم و بيداد با خشونت تمام حکمفرما است و مردم در فترت و بيخبري از فرمانهاي الهي به سر ميبرند و در حال کفر و بيديني ميميرند. «... اضائت به البلاد بعد الضلاله المظلمه و الجهاله الغالبه و الجفوه الجافيه و الناس يستحلون الحريم... يحيون علي فتره و يموتون علي کفره.»[1]. ترجمه: جهان با نور رسول اکرم (ص) روشن شد پس از آنکه گمراهي و ناداني، غالب بود و ستم و خشونت، جهانگير و در حالي که مردم حريمها را ميشکنند و بر فترت (بيخبري) ميزيند و بر کفر ميميرند. [صفحه 152]
زندگي بشر در دوران فترت و در عهد جهالت و جاهليت بدون حد و مرز است اما نه حد و مرز جغرافيايي که آن، برعکس، اعتباري شديد دارد و امري شناخته شده و رسمي است. بلکه جامعههاي بشري حدود و ثغور شرعي و الهي و حريمهاي خداوندي را معتبر نميدانند و آنها را به رسميت نميشناسند و براي آنها احترام نميگذارند.
صفحه 152.