مديريت و سازماندهي انساني
مديراني که مسئوليت اداره مجموعهيي را پذيرفتهاند و افرادي را سرپرستي ميکنند بايد همواره اينگونه بينديشند که: رسالت ما و سازمان ما همکاري و همياري در ايجاد يک نظام انساني است که ارزشها و معيارها فقط «رشد و تکامل انسان» ميباشد و هر کس به سهم خود موظف است وسايل و مقدمات آن را فراهم آورد. و به بيان روشنتر: انسان براي اين آفريده شده که به مقام عالي انساني (خليفه اللهي) برسد البته رسيدن به اين [صفحه 104] مقام متوقف بر زنده بودن اوست و زنده بودن انسان ايجاب ميکند که وسايل زندگي و امکاناتي فراهم آورد و اين کار از عهده فرد ساخته نيست بلکه بايد همگان گوشهيي از اين بار را به دوش بکشند تا زندگي همگان تامين گردد و زمينه حرکت به سوي هدف اصلي (معراج انسان) براي عموم جامعه پديد آيد. بنابراين نبايد مقدمات اين امر مهم خود هدف قرار گيرد و انسان به جاي صعود بر بام، در پلهها بنشيند و آنجا را منزل گزيند. لذا «تجمع ثروت» و «زراندوزي» که منبع بيشتر مشکلات اجتماعي دنياست منتفي شده و بزرگترين مانع رشد و تکامل انساني بالطبع از بين رفته و جامعه ايدهآل انساني تحقق خواهد يافت. ما در جهان مادي شاهد مديريتها و سازماندهيهايي هستيم که از نظر بهرهدهي جهت بتهاي ثروت و قطبهاي قدرت، بسيار عالي و پولساز، ولي در پيشگاه انسانيت بزرگترين جنايات تاريخ است و مرگ ميليونها کودک در افريقا و آمريکا از فقر و گرسنگي در مقابل غولهاي ثروت و توليدي چون «راکفلر» و «اوناسيس» و ديگرهاي ديگر شاهد اين مدعا است. بنابراين آنچه انسانهاي آزاده جهان از هر نژاد و ملتي طالب آنند و در واقع بايد بر جهان حاکم گردد، مديريت انساني است. [صفحه 105]
مديريت و سازماندهي مطلق، مطلوب نيست، آنچه در جامعه انساني مهم و مطلوب به شمار ميآيد توجه به اصالت و حرمت انسان در «ايجاد و حفظ ارتباطات»، «برنامهريزيها» و «بکارگيريها» است.
صفحه 104، 105.