مقدمه
در پاسخ بايد گفت که جسم و جان، دنيا و آخرت و معنويت و ماديت از يکديگر جدا نيستند، بلکه «جسم» مبدء و مقدمه و ابزار «جان» است و هر دو آن اثر متقابل دارند، «دنيا» زمينهساز «آخرت» و زادگاه و پرورشگاه انسان براي بقاء و زيست ابدي در عالم ديگر است. و در واقع «عالم آخرت»، انعکاس و محصول اين دنياست و انسان در آن جهان به هر مقامي که دست يابد آن را در دنيا تحصيل کرده است. و اگر در دنيا سقوط کند [صفحه 100] در آخرت هم زيانکار خواهد بود. قرآن کريم در اين مورد ميفرمايد: «و من کان في هذه اعمي فهو في الاخره اعمي و اضل سبيلا»[1]. (هر آنکس که در اين دنيا نابينا و کوردل باشد در آخرت هم نابينا و گمگشته خواهد بود). کوتاه سخن آنکه در ديدگاه اسلام و جهانبيني اسلامي دنيا از آخرت جدا نيست و تکامل روح و تهذيب نفس درمورد کساني تحقق مييابد که جداي از جامعه و بريده از خدمت و فعاليت در آن نبوده بلکه در متن آن قرار داشته و يا در راه آن مبارزه و پيگيري نمايند. به بياني ديگر رسيدن به مقامات معنوي و توفيق در «سير الي الله» بدون برخورداري و بهرهوري از اين عالم و امکانات آن ممکن نيست. اولياء بزرگوار الهي و سالکان طريق انسانيت نيز در همين عالم رشد کرده و از اين پايگاه به قله رفيع انسان کامل دست يازيدهاند. در نتيجه ميتوان با جرات و قاطعيت اعلام داشت که راه رشد و عروج انسان، در اين دنيا و در ميان جامعهيي است که در آن زندگي ميکند. [صفحه 101] انزوا و کنارهگيري از اجتماع خطري است که امام عليهالسلام بدان اشاره دارد: «فان الشاذ من الناس للشيطان کما من الشاذ من الغنم للذئب»[2]. آنها که از مردم کناره ميگيرند و «سر در لاک»خود ميبرند، سرانجام طعمه شيطان خواهند شد، همانگونه که گوسفند جدا شده از رمه در چنگال گرگ خواهد افتاد.
آيا خداپرستي تنها در آينه فکر و انديشه انسان منعکس و متجلي است و فقط جان آدمي را صيقل ميزند و در ملکوت اعلي به پرواز در ميآورد، يا در دنيا و جامعه هم جايگاه و نقش اساسي دارد؟
صفحه 100، 101.