پرستش، تحول و حركتي در رفاي وجود











پرستش، تحول و حرکتي در ژرفاي وجود



ساختمان بلند و سر به فلک کشيده‏يي را نظاره کنيد، بارگاه رفيع و رواق سرافراز معبدي را ببينيد و در عظمت و شکوه آن به تماشا بنشينيد، چه کسي اين عظمت و شکوه را آفريده است؟ آيا آن کارگر و بنايي که آجرها را به آن بالا برده و روي هم نهاده است يا روح عالي و همت والاي موسس و طراح بلندنظري که طرح و دستور اجراي آن را داده و همواره در صدد تحقق آن بوده است؟ قطعا بايد گفت آن انساني که در قله‏ي هزار متري ساختماني مشغول کار است نمايشگر نيت و اراده‏ي موسس بنا است و در واقع آن بناي عظيم، کار و عمل طراح و موسس و طراح آن به وجود آمده و آنگاه در خارج پديدار گشته است، فوران انديشه و آرمان او آفريننده‏ي چنين اثري است، پس دستور و طرح آن مهمتر از اجرا و مجريان آنست، بي‏جهت نيست که در حديث آمده:

«نيه المومن خير من عمله».[1].

اصل پرستش نيز همان تحول و جذبه‏يي است که در روح آدمي شکل مي‏گيرد و آتشفشاني است که سازمان وجودي او را به حرکت و حرارت وامي‏دارد و در نتيجه به صورت نيايش و چهره بر خاک ساييدن ظاهر مي‏شود و اين خضوع و خاکساري نشانه‏ي نهايت تعبد و تسليم در پيشگاه ربوبي در همه‏ي زمينه‏هايي است که فرمان خدا بدان تعلق مي‏گيرد از وظائف فردي و اجتماعي.

[صفحه 83]


صفحه 83.








  1. کافي، جلد 2، ص 84، حديث 2.